۱- فرج الله سلحشور .... ۲- هادي پورفتحي .... ۳- علي بيدلي .... ۴- عبدالرضا ملهمي .... ۵- فروغ آدينه .... ۶- عبدالحسين سخاوت .... ۷- محمداسماعيل يارمحمدي .... ۸- الهام گلستان باغ .... ۹- آنا ملهمي .... ۱۰- خديجه عليپور .... ۱۱- طلا آدينه .... ۱۲- معصومه كوتاهي نژاد .... ۱۳- مطهره برادري .... ۱۴- فرشته كوتاهي نژاد .... ۱۵- محمود نوروز .... ۱۶- حسين گلستان باغ .... ۱۷- مجتبي فرآورده .... ۱۸- علي شاه حاتمي .... ۱۹- محمدحسين صايمي .... ۲۰- يداله مجيدي .... ۲۱- عظيم تناني .... ۲۲- مجيده عليپور .... ۲۳- عباس برزن .... ۲۴- جاسم كعب .... ۲۵- حميد خاتون .... ۲۶- احمد آدينه ....
گروه كارگرداني ۱- محمدرضا هنرمند .... كارگردان ۲- علي شاه حاتمي .... منشي صحنه/ گروه فيلمنامه ۱- محسن راستاني .... نويسنده/ گروه تهيه و توليد ۱- محسن علي اكبري .... مدير توليد ۲- سعيد قدسيان .... دستيار تهيه كننده/ گروه فيلمبرداري ۱- همايون پايور .... مدير فيلمبرداري/ گروه تدوين ۱- منوچهر اوليايي .... تدوين/ گروه صحنه و لباس ۱- احمد حسين پور .... طراح صحنه ۲- امير رضازاده .... گروه صحنه ۳- محمدحسين صايمي .... گروه صحنه/ گروه چهره پردازي ۱- محسن علي اكبري .... تهيه كننده/ گروه موسيقي ۱- محسن نفر .... آهنگساز/ گروه تداركات ۱- مجتبي فرآورده .... تداركات/ گروه صدا ۱- محسن روشن .... ميكس ۲- اسحاق خانزادي .... ميكس ۳- احمد كلانتري .... ميكس ۴- ايرج ناظريان .... سرپرست گويندگان ۵- احمد كلانتري .... امور فني صدا ۶- اسحاق خانزادي .... امور فني صدا ۷- محسن روشن .... امور فني صدا ۸- مهدي دژبدي .... صدابرداري استوديو ۹- محمدصادق جوادي .... صدابرداري استوديو/ گروه جلوه هاي ويژه ۱- اصغر پورهاجريان .... جلوه هاي ويژه/ ساير عوامل ۱- علي طالبي .... گروه فني ۲- صفر عبدلي .... گروه فني ۳- علاء كنگرلو .... گروه فني ۴- سيامك نقدي .... گروه فني ۵- فريدون شاداب .... گروه فني ۶- محمد ابطحي .... گروه فني
گروهي از مردم شهر دزفول با اينكه شهر زير حمله هاي هوايي موشكي نيروهاي عراقي قرار دارد در شهر مي مانند. اما آسيد عبدي، گوركن شهر دزفول معتقد است كه در شهر ماندن نشانه ديوانگي است. بالاخره وقتي داماد آسيد عبدي در جبهه و دختر و نوه اش طي حملات موشكي در شهر شهيد مي شوند، او با شدت بيشتري مصمم مي گردد كه مردم را از شهر خارج كند، اما مردم با او موافق نيستند و شهر را ترك نمي كنند. آسيد عبدي كم كم در كشاكش روبرويي با مردم و ديدن از خود گذشتگي آن ها، علت ماندگاري و انگيزه شان را كشف مي كند. سرانجام وقتي آسيد عبدي يقين پيدا مي كند كه ماندن آن هاچندان هم بي دليل نيست، مورد اصابت يك موشك قرار مي گيرد.