هیات معرفی نماینده سینمای ایران به مراسم اسکار، در پی چند جلسه مستمر، فیلم مستند «در جستجوی فریده» به کارگردانی آزاده موسوی و کوروش عطایی را به عنوان نماینده سینمای ایران برای معرفی به اسکار ۲۰۲۰ انتخاب کردند.
مستند «در جستجوی فریده» درباره زنی به نام فریده است که ۴۰ سال پیش در حرم امام رضا (ع) رها می شود و بعد از انتقال به شیر خوارگاه توسط زوجی هلندی به فرزندی گرفته و به هلند برده می شود.
کیوان کثیریان:
تم محوری “در جستجوی فریده” هویت است. هویت و ریشه گمشده یک انسان که از کودکی توسط خانواده اش سر راه گداشته شده، خانوادهای دیگر او را به خارج از ایران بردهاند و حالا پس از سالها پدرومادرش را میجوید. قصهای آشنا و نهچندان تازه.
اما دوکارگردان این فیلم این تم آشنا و البته دراماتیک را با پرداختی تازه به فیلمی جذاب و دیدنی تبدیل کردهاند.
شاید مهم ترین ویژگی فیلم به اندازه بودن آن است. فیلم با توجه به موضوعش این پتانسیل را داشت که یکسره اشکانگیز شود و این موقعیت پیچیده و بغرنج عاطفی را دستمایه تاثیرگذاری آنی بر تماشاگرش کند. اما دوربینی که در تمام لحظات همراه شخصیت اصلیاش شده، در حین روند جستجو، تلاش میکند مسحور موقعیت تراژیک او نشود و در این همراهی به تحلیل نامحسوس جوانب ماجرا نیز بیتوجه نباشد.
فیلم به اندازه احساساتی میشود و به اندازه طنازی میکند و در همه احوال سعی میکند از موضوع اصلی کمترین فاصله ممکن را داشته باشد و تمرکزش را لحظهای از دست ندهد.
خانوادههایی که امکان دارد خانواده واقعی فریده باشند همگی سنتی و از طبقه فرودست هستند با فرهنگی که کاملا با شرایط اجتماعی و فرهنگی که فریده تمام عمرش را در آن زیست کرده تفاوت دارد. انگار این آدمها از سیاره ای دیگرند و فریده در عین فاصله بعیدی که با آنها دارد شاید یکی از همانها باشد. تاثیر محیط شرایط زیستی و فرهنگی انقدر هست که این دو نتوانند به هیچ وجه مسترکی برسند اما پای حس و عاطفه و هویت که به میان میآید، مرزها و تئوریها و محدویت زبان در هم میشکند و احساس تعلق و کار خودش را میکند.
رابطه مثبتی که فریده با خانوادهها میگیرد و روندی که فیلم طی میکند، این زمینه را فراهم میآورد که احساس کنیم شاید اینکه کدام خانواده برنده این ماجرایت دیگر در درجه اول اهمیت نباشد. آنچه اهمیت دارد این است که فریده این آمادگی را دارد که خانوادهای را که او را سر راه گذاشتهاند درک کند و ببخشد.
به بهانه حضور فریده با خانوادههایی مواجه میشویم که همگی درهم شکسته و پریشانند، از فقر و اعتیاد صدمات جدی خوردهاند و حالا پس از گذر سالها شاید به فریده به چشم یک فرشته نجات از یک سیاره دیگر نگاه میکنند. که با ورود او شکل بیتناسب و درهم ریخته خانوادهشان را ترمیم کنند.
لحظات امیدواری فریده و خانوادهها در فیلم لحظات زیبایی است و فرازهای شکستن امید، دقایق نفسگیر و متاثر کنندهای. اما آنچه فیلم را متمایز میکند، نگاه فریده و البته خود فیلمسازان به ماجراست.
فریده خانوادهاش را پیدا کند یا نکند، سرزمین مادریاش را یافته و احساس تعلق و یافتن ریشه، پشت او را گرم کرده. به اعتراف خودش دیگر آن آدم تک افتاده و تنهای ابتدای فیلم نیست. او با محیط اطرافش به صلح و آشتی رسیده و حالا دیگر هویت واقعیاش را یافته است.
“در جستجوی فریده” فیلمی خوش ساخت، گرم و همدلی برانگیز است و یک گام بزرگ به پیش برای کارگردانان خوش آتیهاش آزاده موسوی و کورش عطایی که پیشتر نیز با “از ایران یک جدایی” استعداد خود را به رخ کشیدهبودند.
نزهت بادی:
در همان آغاز مستند «در جستجوی فریده» ساخته آزاده موسوی و کوروش عطایی، فریده میگوید “وقتی مادرم حامله بود، بهم گفت برادرم از شکمش میآید و من از کشور دیگری آمدم” و با وجودی که سالها بهعنوان فرزندخوانده در میان یک خانواده هلندی زندگی خوبی داشته است اما همواره خود را جداافتاده و دور از خانه حس میکند و خودش را متعلق به جایی دیگر میداند که تا به حال ندیده است. بالأخره در آستانه چهل سالگی تردیدها و هراسهایش را کنار میگذارد و به ایران سفر میکند تا با پیدا کردن خانواده واقعیاش، بر درد و رنج ناشی از حس فقدان هویت خویش غلبه کند و به ریشههایش بازگردد. وقتی فریده برای اولین بار برای ورود به حرم امام رضا که در شش ماهگی در آنجا رها شده است، چادر سر میکند، دوست ایرانیاش به شوخی میگوید که “کاملاً ایرونی شدی” و فریده خودش را در آینه برانداز میکند و میکوشد آن شخصیتی ناشناسی را که روبرویش ایستاده است، بشناسد و خود گمشدهاش را پیدا کند.
فیلم بنیان خود را بر همین موقعیت متناقض شخصیت استوار میکند که او در هلند، یک ایرانی بهحساب میآید و در ایران، یک خارجی و خودش در میان این دو وضعیت، حس سرگشتگی و بلاتکلیفی دارد و نمیداند به کجا تعلق دارد و فیلمساز از این وضعیت دوگانه فریده بهعنوان آشنا / بیگانه بهخوبی بهره میبرد تا ایران و مناسبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگیاش را از زاویه دید متفاوتی بنگرد و بهواسطه هراس و اشتیاق توأمان فریده در مواجهه با زادگاهی که هیچ از آن نمیداند، زمینه به چالش کشیدن فضای حاکم بر ایران را فراهم میآورد و در درون آن فضای گرم و پرشوری که فریده در بدو ورود به ایران در آن غرق میشود، تنشها و تعارضات و تضادهای پنهان میان او و جامعه ایرانی را نیز برملا میکند و نهفقط فریده که همه ما را با این پرسش روبرو میکند که با توجه به شناختی که نسبت به موطنمان داریم، آیا باز هم میخواهیم یک ایرانی باشیم؟
فریده در طول اقامتش در ایران، خود را غرق محبت و صمیمیتی میبیند که تا به حال تجربه نکرده است و وقتی در آزمایشگاه انتظار میکشد، جمعی دورش را گرفتهاند که هرچند هنوز نمیدانند که با او نسبتی دارند یا نه اما یکی دستش را میبوسد، یکی مویش را نوازش میکند، یکی در آغوشش میگیرد و یکی اشکش را پاک میکند. او که همواره از حس رها شدن در کودکی توسط خانوادهاش احساس رنج و اندوه و حقارت میکرده است، حالا میبیند که خانوادههای بسیاری با اشتیاق او را میپذیرند و آرزو میکنند که او، دختر گمشدهشان باشد و با چنین رویکردی است که هرچند خانواده واقعیاش را نمییابد اما خود را در خانهاش حس میکند و هر کدام از آن خانوادهها که برای مدت کوتاهی او را به جای فرزند گمشدهشان دوست داشتند، به نیازها و احساسات فروخورده و ناکام او پاسخ میدهند و فریده به درک و تلقی متفاوتی از هویت و خانواده و وطن میرسد و با وجودی که دوباره به هلند بازمیگردد اما حالا سرزمینی را میشناسد که به آنجا تعلق دارد و او را از خود میدانند.
سحر عصرآزاد:
مستند «در جستجوی فريده» قصه زنی است كه به دنبال هويت گمشده خود، مرزها را درمي نوردد و در انتها فراتر از هويت فردی؛ رجعتی به ريشه ها و تكه هاي گمشده وجودش دارد.
كوروش عطايی و آزاده موسوی را با مستند خوش ساخت «از ايران يك جدايی» در ذهن داريم كه روايتي جذاب از موفقيت جهانی «جدايی نادر از سيمين» بود و اين ويژگي مهم را داشت كه زير سايه فيلم بزرگ فرهادي باقي نماند بلكه يك خاطره جمعي را به شكلي جذاب به ثبت رساند.
«در جستجوی فريده» هم در اين ويژگی جذابيت را كه از نوع نگاه اين دو فيلمساز جوان نشأت می گيرد، به همراه دارد. يك روايت جستجوگرانه گرم و پويا و همراهی برانگيز كه واقعيت را آنچنان با تكيه بر نقاط اوج و فرود دراماتيك بالقوه، جذاب به تصوير مي كشد كه خوشايندتر از يك فيلم داستانی است.
قطعاً دست نهادن بر اين سوژه در ميان كيسهاي مختلفی كه به دنبال جستجوی هويت گمشده خود هستند، برآمده از درك درستی است كه فيلمسازان از همراستا شدن قصه زندگی فريده با دغدغه ها و نگاه و سبك فيلمسازي خود داشته اند. سبكي كه جذابيت بالقوه سوژه براي جذب و همراهی مخاطب، حرف اول را در آن مي زند و البته نگاه فرامرزی به مخاطب نيز از ويژگی هاي مهم است.
وقتی اين دو مولفه در كنار نگاه تخصصي اين دو فيلمساز به مستندسازي قرار مي گيرد، حاصل كار فيلمي خوش ساخت و گرم از همراهی با سوژه ای است كه جزئي نگری زنانه او به عنوان يك ويژگی شخصيت پردازانه به خود فيلم هم پيوند خورده است.
فريده زني 40 ساله است كه همه سال هاي عمرش را با خلأ هويتي گذرانده و حالا با غلبه بر ترس هايش براي مواجهه با ناشناخته ها، سفری را آغاز مي كند كه محدود نمي شود به سفر از خاك هلند به ايران. او سفر ناخواسته اش را از همان 6 ماهگی كه در حرم امام رضا (ع) رها شده، آغاز كرده و با سفر از مشهد به شيرخوارگاه تهران و پس از آن فرزندخواندگی خانواده هلندي كونينگ و سكونت در آمستردام؛ كه همگی از اختيار او خارج بوده، يك روح ناآرام را در درون خود پرورانده كه نهايتاً او را واداشته يك بار براي هميشه سفری را با اراده شخصی در پيش بگيرد به سوی ريشه هايش.
از اين وجه مي توان گفت فريده يك كيس منحصر به فرد و دراماتيك بالقوه است كه درك درست از اين ويژگی، باعث شده فيلمسازان به زبان و بيانی بی پيرايه برای به تصوير كشيدن دنياي او و روح ناآرام و جستجوگرش برسند.
به همين دليل می توان مدعی شد «در جستجوی فريده» از معدود مستندهای جستجوگری است كه اين ويژگی را نه به عنوان يك سبك بيرونی و الحاقی بلكه به عنوان يك ويژگی ذاتی از سوژه محوری خود وام گرفته و آن را بر بستری روان قرار داده تا جاري شود و پيش برود. فيلم شروع و پايان به هم پيوسته و معناداري دارد كه به نوعي با پيوند به يكديگر، حلقه زندگي فريده را تكميل مي كنند؛ زنی كه با كشف گذشته و ريشه هايش؛ نه لزوماً هويت فردی، به جهان اطرافش واكنش نشان مي دهد ولو با جارو كردن برگ های خشك حياط و ... اين عصاره فيلم و عصاره حيات است؛ زندگی ادامه دارد.
هرچند كاراكتر فريده در مقطع تك افتادگی از هويت و گذشته اش نيز به واسطه كارهايی كه انجام داده؛ مثل مددكاری و سر زدن به مراكز نگهداری ناتوانان و ... به نوعی تعامل مثبت خود را با جهان اطرافش؛ هرچند غريبه به اثبات رسانده، اما چگونه است كه اين طبع گرم و روح ناآرام نتوانسته با پدر و مادر و برادر هلندی به تعامل تنگاتنگ برسد؟
پاسخ اين سوال را می توان به خوبی در سكانس غذا خوردن خانواده دور يك ميز درك كرد؛ سردی كه چه بسا نتوان بابت آن كسي را مقصر دانست اما در تضاد با طبع گرم شرقی و روحيه شكننده فريده، او را بدون مرهم با اشك هايش تنها می گذارد.
آغاز اين سفر نمادين در فيلم، سرآغازی است بر بازسازي خاطره های فريده از گذشته و مواجهه او با زادگاهش كه درباره آن تنها عكس هايی ديده و چيزهايی شنيده است. مواجهه اي كه همه داشته هاي اين زن را به چالش می كشد تا در يكي از شهرهای مذهبی ايران؛ مشهد با سه خانواده ای مواجه شود كه ممكن است گمشده های يكديگر باشند. فيلمسازان با هوشمندی تلاش كرده اند با حذف هر آنچه اين مواجهه و رويارويی بيرونی و درونی را خدشه دار می كند، مخاطب را با بطن اين موقعيت دراماتيك مواجه و تا جاي ممكن حضور خود را كمرنگ كنند تا درامِ واقعيت، پيشبرنده باشد.
اين چنين است كه با تماشای «در جستجوی فريده» با چيزي فراتر از جستجوی يك هويت گمشده مواجه هستيم، ما در اين فيلم در عين رجعت فريده به ريشه هايش، به نوعی در حال بازخوانی دوباره خودمان، تاريخ چهل سال گذشته و داشته های امروزمان هستيم و رسيدن به اين مهم در دل مستندی جستجوگر، دستاورد مهمی است.